تو که دنیای ثوابی
بی محبّت
خدا را چه کنم؟
دست به بالا میبری
در حال دعایی
ثنا را چه کنم؟
تو مرا جان شدی
بی تو جهان را چه کنم؟
روزگارم شده پررنج
سینه ام زغصّه دلتنگ
ز همه خلق بریدم
گوشه ای تک خزیدم
نه نهانم
نه پدیدم
جای خلوت را گزیدم
زوصال تو گذشتم
لب من رسیده بر جان
زوفا مگو تو ای دوست
پر گناهی
وقتی از خودم گذشتم
وفا را چه کنم؟
وفا را چه کنم؟
::::: این خدا را مهربان پنداشتم:::::...برچسب : نویسنده : mis-samira بازدید : 157